حسین و آنجلا والامنش در دوسالانه هنر آدلاید: وضعیت/ آزاد

دوسالانه هنر آدلاید در کشور استرالیا از سال ۱۹۹۰ تا کنون هر دو سال یکبار برگزار شده است. این دو سالانه که به واسطه‌ی نگاه ریسک‌پذیر و پیشرو معروف است، در این دوره میزبان آثاری از حسین و آنجلا والامنش است.

آنجلا والامنش متولد سال 1953 در شهر بندریِ پورت پیری در استرالیای جنوبی است. آثار او را پروژه‌­های GAG ارائه کرده‌­اند، که گالری هنر گریناوی در آدلاید، و گالری سالی دَن­‌کوتبرت در سیدنی را در برمی‌­گیرد.

حسین والامنش در سال 1949 در تهران به دنیا آمد و در سال 2022 در آدلاید استرالیا رخت از این جهان بَربست. آثار او نیز توسط پروژه­‌های موسوم به GAG ارائه شده‌­اند؛ شاملِ گالری هنر گریناوی در آدلاید، و گری­نویز در دبی.

اکنون آنجلا در آدلاید مشغول زندگی و کار است.

هنرِ هر دو هنرمند، آنجلا و حسین والامنش، تحت تاثیرِ پیوند معنوی و روحیِ این دو تن با مکان است. برای آنجلا که متولد شهر بندری پورت پیری واقع در جنوب استرالیاست این پیوند با مکان یک خاستگاهِ استرالیاییِ انکارناپذیر را شامل می‌­شود، در حالی که برای حسین که در روزگار جوانی از ایران به استرالیا مهاجرت کرده، نشانه‌­ها و نمادهای فرهنگِ ایرانیِ او اغلب با هویتِ استرالیایی‌­اش درهم‌­تنیده شده‌­اند. مسئله‌­ی ماده‌­خام و مادیتِ اثر دغدغه‌­ی مشترک این دو هنرمند است، دغدغه‌­ای که از دلِ یک زندگی مشترک شکل گرفته و بالیده است. وضعیت­‌های با هم بودن و تنها بودن، وضعیت­‌هایی دو گانه هستند که همه‌­ی زوج‌­ها تجربه‌­اش کرده و می­‌کنند، اما وقتی زوج مورد نظر ما هر دو در یک پیشه‌­ی مشترک، در یک استودیو و در یک خانه‌­ی مشترک فعالیت می­‌کنند و هر دو هنرمند هستند، آنگاه آن وضعیت‌­های تنهایی و باهم‌­بودن را به­‌نحوی شدت‌مندتر تجربه می­‌کنند.

آنجلا والامنش طی بیش از سی سال در عرصه‌­های مختلفی چون طراحی، چیدمان، و سفالگری فعالیت کرده و فرم‌­هایی هیولایی و با این­‌حال ظریف خلق نموده که ارگانیزم‌­ها، سیستم­‌ها و شکل‌­هایی که در طبیعت و در بدن انسان یافت می­‌شوند در آن فرم­‌ها با همدیگر می‌­آمیزند. تصاویرِ ثبت‌­شده از نخستین میکروسکوپ­‌ها کانون توجه والامنش در اثرِ دوره‌­ی دکترایش بودند (که در سال 2012 تکمیل شد) و این دو هنرمند به ما نشان می­‌دهند که چطور همه‌­ی شکل­‌های حیات با همدیگر پیوند دارند: «وقتی شروع به نگریستن به چیزی در زیر میکروسکوپ می­‌کنید تنها کاری که از دست­تان برمی‌­آید توجه به شباهت­‌هاست ــ همه چیز در سطح سلولی است، و در چنین سطحی است که ما با دنیای گیاهی و حیوانی یکپارچه و یکی هستیم.» اخیراً آنجلا تحت تاثیر صحنه‌­ای پرآوازه در کمدی موقعیت و سیاهِ دهه 1960 با عنوانِ خانواده‌­ی آدامز قرار گرفت، صحنه‌­ای الهام‌­بخش که در آن مادر خانواده، مورتیسیا، در گلخانه‌­اش گل­های سرخِ شکوفا را قطع می‌­کند و دور می‌­اندازد. والامنش هم مانند مورتیسیا سخت مسحورِ ستاک­‌های خاردارِ گیاهانی چون گل سرخ و حمایتی است که این خارها از گل‌­ها به عمل می‌­آورند.

در واقع آنجلا بیش از هر چیز شیفته‌­ی گیاهانی است که برای نبرد در شرایطِ سخت و دشوار، بالیده و تکامل یافته­‌اند. او برای این دوسالانه مجموعه‌­ای از فرم­‌های گیاهیِ لوله‌­ایِ دراز و نازک را پدید آورد که تیغ‌­ها و خارها به طور خطرناکی آن‌را دربرگرفته­‌اند. اگر شیوه‌­هایی را در نظر بگیریم که به وسیله­‌شان می‌­آموزیم در جوار سایر گونه‌­ها و انواع جانوران در محیط‌­های مشترک زندگی کنیم، آنگاه مجسمه‌­های والامنش به استعاره­‌هایی زاینده و بارور برای بقاء و قربانی­‌گری تبدیل می­‌شوند: در دنیای طبیعی، خارها، تیغ‌­ها، سیخچه‌­ها، و خسک‌­ها می‌­توانند تهدیدکننده‌­ی حیاتِ جانورانِ درنده باشند اما همچنین می­‌توانند در خدمتِ هدفی دیگر عمل کنند: نجات­‌بخشیدنِ زندگیِ صاحبان­شان.

 

حسین والامنش در سال 1949 در ایران زاده شد و در سال 1973 به استرالیا مهاجرت کرد. او به عنوان هنرمندی که ژرفا و زیباییِ عمیقی را به خیلی از مدیوم‌­هایی آورده که در آن‌ها کار کرده است، به خاطر کندوکاوهایش در زمینه­‌ی پیچیدگی­‌های هویت و مکان شهرت دارد. او با وام­‌گرفتن از میراث فرهنگیِ ایرانی­‌اش و نیز با بهره‌­جستن از تجربه‌­ی زیستن در کشوری تازه، در چیدمان­‌ها و تندیس­‌ها و ویدئوهایی که خلق کرده از ابژه‌­های یافته، موادِ طبیعی، و مصالح بنیادی [چون عناصر چهارگانه] استفاده کرده است. مشارکت او در این دوسالانه شامل اثری با عنوانی «صُور فلکی 1-5» (ساخته­‌ی 2020) است، شامل مجموعه‌­ای از پیکربندی‌­های کیهانیِ تاریک متشکل از برگ و سنگریزه‌­های طلایی را گرد می‌­آورد. والامنش عمداً و آگاهانه به سراغ ایده‌­هایی چون بخت و اقتران [هم‌­رویدادی] می­‌رود؛ او این اثر را با انداختن چند سنگریزه بر سطحی تخت و صاف و وصل­کردن­شان به‌­وسیله­ی خطوط صاف پدید می‌­آورد. این مجموعه‌­ها [صور فلکی 1 تا 5] با اثر دیگری هم‌پیوند و جفت است: آنچه می‌­گردد، ساخت سال 2021. این اثر یک توده‌­ی کرویِ معلق متشکل از شاخه‌­های خشکِ اکالیپتوس است؛ شاخه­‌های خشکی که از قضا والامنش آنها را پس از فروافتادن بر سقف استودیوی خود یافته و نجات­شان داده است. انتهای هر شاخه سیاه رنگ شده بود و مزین بود به برگ طلایی، طوری­‌که آنها با سوسوزدن و درخشیدن، با فرمِ درهم‌­تنیده‌­ای که در فضا به چرخش درمی‌­آید، عملاً کهکشانی از ستارگان را تداعی می‌­کنند. هر کدام از این آثار به نحوی شاعرانه ما را ترغیب می­‌کند و فرامی­‌خواند تا حسِ آگاهی‌ خود را گسترش دهیم و زودگذربودن و ناپایداریِ حیات را به یاد ما می­‌آورد: این آثار به ما گوشزد می­‌کنند که گرچه ما اکنون و اینجا بر روی زمین قرار داریم، مقیّد به تن و بدن­مان هستیم، و همگی اکیداً تحت تاثیر جاذبه و نیروی ثقل به زمین دوخته شده‌­ایم، اما در عین حال همه‌­ی ما در یک عالمِ بسط‌­یابنده‌­ی بزرگتر در حرکت و جاری هستیم.